شهدای روحانی
نوشته شده توسط : مهدیزاده

  • بر تو باد به نماز شب
  • شهید آیت الله دستغیب استاد بزرگ اخلاق بود که محضر شریف عارف نامی حضرت آیت الله انصاری همدانی را درک کرده بود . عارفی که شاگردان نامی چون حاج آقا دولابی مفتخر به شاگردیش بودند .پندها و نصایح این استاد شریف اخلاق هنوز پس از 30 سال از شهادتش تازه و شنیدنی اس

 
  •  
  • دست او در دست خدا بود!
  • 20 آذر 1360 سالروز شهادت مجاهد خستگی ناپذیر آیت الله سید عبد الحسین دستغیب ، است .وی در سال 1288 شمسی در روز عاشورا در شیراز پا به عرصه گیتی نهاد ، از این رو پدرش او را عبد الحسین نامید .وی در روز جمعه 20آذر ماه 1360 در حالی که عازم به سنگر دشمن شکن نماز
 
  •  
  • بهای عشق به خدا!
  • امام خمینی در قسمتی از پیام تسلیت خود به مناسبت شهادت شهید دستغیب این گونه فرمودند: امروز روز جمعه و نماز و عبادت، با دست جنایتکار امریکاییان، یک شخصیت ارزشمند که مربی ای بسزا و عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود، از دست ملت ایران و اهالی محترم فار
 
  •  
  • سومین شهید محراب
  • بی تردید بررسی ابعاد اخلاقی بزرگ مردان تهذیب و پارسایی، موقعیت مناسبی برای تأمل، سنجش و ارزیابی برای فرد ایجاد می نماید و به سان چراغی در مسیر تهذیب نفس، فراروی سلوک معنوی پرتو افشانی نموده، الگوی مناسبی برای دست یابی به اهداف مطلوب این مسیر ترسیم می کند
 
  •  
  • سومین مسافر محراب
  • شهید بزرگوار آیت اللّه دستغیب ، از چهره های درخشان و تابناک عرصه اخلاق و تهذیب نفس است زندگی او، ارائه کننده الکوی کاملی در بهره گیری از سجایای اخلاقی نیکوست.
 
  •  
  • خاطره آیت الله رسولی از شهید سعیدی
  • پشت مسجد بالاسر کوچه تنگی بود که به سمت خیابان می‌رفت. آقای بروجردی از اینجا می‌رفت و در خیابان درشکه سوار می‌شد و به منزل می‌رفت. ایشان گوشش سنگین بود و معمولاً دستش را پشت گوشش می‌گذاشت. قبل از این‌ که وارد کوچه شود، مرحوم آقای سعیدی رفت جلو و گفت: «بعض
 
  •  
  • وصیتنامه شهید مصطفی ردانی پور
  • برای بچه ها مداحی می کرد. صحبت می کرد. کلام او بسیار مۆثر بود. سخنرانی او قبل از عملیات بیت المقدس آن چنان گیرا بود که بچه ها برگه های مرخصی را پاره کرده و ماندند. اولین گروهی که وارد خرمشهر شد نیروهای تحت امر او بودند.
 
  •  
  • مصاحبه با برادر شهید ردانی پور-2
  • ایشون در کنار درسشون ایام تبلیغی را مقید بودند به تبلیغ برند و بیشتر در مناطق محروم به تبلیغ می رفتند مثل یاسوج، بویر احمد، منطقه فلارد و اونجاها ایشون رو می شناسند.
 
  •  
  • مصاحبه با برادر شهید ردانی پور-1
  • حاج آقا مصطفی یک طلبه ای بودند که به همون اندازه که به درس و بحث و تعلیم و تعلم اهمیت می دادند بلکه بیشتر، ایشون به امور معنوی پایبند بودند و خیلی معتقد و محکم و مثل اینکه معنویت با گوشت و پوست و روح و روان ایشون عجین شده بود.
 
  •  
  • عمامه‌ای كه كفن شد
  • نتیجتاً حضور آقا مصطفی و امثال ایشان در كردستان بیش از آنكه حضور نظامی بدانیم حضور فرهنگی و معنوی می‌دیدیم این تاثیرگذاری معنوی و فرهنگی در خوزستان شكل كاملتری به خود گرفت.
 
  •  
  • عروسی شهید حجت الاسلام ردانی پور
  • طلبه شهید مصطفی ردانی پور شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده ، شهید ردانی پور به ایشان می گوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم. حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما ن
 
  •  
  • خاطره آقاتهرانی از شهید ردانی پور
  • یکی از کارهای خیلی خوبی که آقا مصطفی راه انداخت، ارتباط بین حوزه و جبهه بود. یادم می‌آید آقا مصطفی پلی بین حوزه و جبهه زد. او فرماندهان جنگ را جمع می‌کرد و به خدمت بزرگانی مثل آیات عظام مصباح، جوادی آملی، مشکینی، بهاءالدینی و بهجت می‌آورد.
 
  •  
  • خاطراتی از شهید ردانی پور
  • آیت ا... مصباح به خاطر جایگاه ویژه ی علمی و مبارزاتی و حضور در چند مناظره ی ایدئولوژیک کمونیست ها، جایگاه بسیار محترم و ویژه ای در ذهن ما داشتند. وقتی به محضر ایشان رسیدیم، خیلی غافلگیرانه، خم شده و دست آقا مصطفی را بوسیدند.
 
  •  
  • توصیه به آموزش نظامی طلاب
  • در نجف اشرف که بود، به روحانیون آماده، سفارش می‌کرد که باید آموزش نظامی ببینند و خودش در حدی که امکان داشت به آموزش حرکات مسلحانه می‌پرداخت و می‌گفت آیه 60 سوره انفال ما را بر این کار دعوت می کند.
 
  •  
  • زندگی من طلبگی است
  • خانم خانه رفته بود با ارث پدری خودش فرش خریده بود. رو كرده بود به خانم كه شما آزادید، این حق شما است ولی زندگی من طلبگی است. خانم طاقت ناراحتی او را نداشت، حتی یك لحظه. خودش رفت فرش را فروخت.
 
 
  •  
  • خواب عجیب امام برای شهید بهشتی
  • صبح بود، یك اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خانه ی بهشتی، یك نگاه كردند و دوباره سوار شدند و رفتند. دعوا شده بود، یكی گفته بود خونه بهشتی كاخه. یكی دیگر گفته بود هشت طبقه است. راننده، بهشتی را می شناخت. همه را آورده بود جلوی خانه. گفته بود حال ببینید و ق
 
  •  
  • خاطرات رهبر از شهید اندرزگو
  • عمده‌ فعالیت شهید اندرزگو در مبارزه با رژیم غاصب پهلوی، واردات سلاح و تأمین اسلحه‌ مورد نیاز مبارزان و نیز وارد کردن اعلامیه‌های حضرت امام رحمة‌الله علیه به داخل کشور بود.
 
  •  
  • سیری در زندگی شهید باهنر
  • شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب در مسئوولیت‌های عضویت در شورای انقلاب، تنظیم مدارس، نهضت سوادآموزی، نمایندگی مردم كرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی شورای انقلاب در وزارت آموزش‌وپرورش، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و وزارت آموزش وپرورش در كابینه شهی
 
  •  
  • پدربزرگ از نگاه نوه
  • شهید صدوقی حتی در اواخر سال 57 که مشخص بود انقلاب در حال پیروزی است، تلاش داشت تا احساسات گسترده مردم را کنترل کند و مبارزات را عقلایی و تا حد امکان کم هزینه کنند.
 
  •  
  • شهید آیت الله سعیدی
  • شهید ایت الله سعیدی، به قرآن و معارف قرآنی اهتمام خاصی داشتند و پیوسته با قرآن مأنوس بودند و به همین جهت یک قرآن با خط بسیار خوب همراهشان همیشه بود.
 
  •  
  • الگوي تلاش
  • حضرت آيت‏اللّه شهيد سيد مهدى حكيم (ره) از مردان واقعي و راستيني است، كه در تمام دوره حيات پربرکت و پربارش، رايحه ايمان و جهاد در جهت بارور كردن انديشه دينى در جامعه‏اى اسلامى، از وجودش مى‏تراويد.
 
 
  •  
  • شيداى شهادت
  • شهيد محلاتى عاشق شهادت بود، او بارها مى‏گفت: « كميته استقبال امام را من و آقاى دكتر مفتح و آقاى مطهرى تشكيل داديم، آن دو شهيد شدند من لياقت شهادت نداشتم.»
 
  •  
  • ستاره اخلاق
  • امام خميني در رابطه با شيخ فضل الله محلاتي مي فرمايند: شهید عزیز عمر خود را در راه انقلاب صرف کرد و باید گفت یکی از چهره های درخشان انقلاب بود.
 
 
  •  
  • عمامه‌ من كفن من است
  • وي كه بارها در جبهه‌هاي نبرد مجروح شده بود و اغلب تا سرحد شهادت نيز پيش رفته بود، در حقيقت شهيد زنده‌اي بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش مي‌كرد.
 
  •  
  • رمز موفقیت یک مرجع تقلید
  • حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سئوال یکی از طلاب جوان که از ایشان خواسته بود، رمز موفقیت خود را بیان کنند، با اشاره به این که معلوم نیست تا چه اندازه ای موفق بوده ام، عوامل موفقیت های بزرگان را بیان کردند.
 
  •  
  • شهید عبدالرضا ابراهیمی فر
  • شهر در تکاپو و جنبش بود. مردم دسته دسته به منزل حاج‌آقا می‌رفتند تا تسلای دل بی‌قرارش باشند. از مالکیه تا گنبد راهی دور بود ولی غم هجرانی که بر دل حاج آقا ابراهیمی‌فر می‌نشست، بسی طولانی‌تر و بیشتر می‌نمود. پیکر عبدالرضا آمد، همچون نگینی که در انگشتر شهر
 
  •  
  • طلبه شهید محمد ابراهیم رضایی
  • ازپنجرة سکوت در نگاه سرد لحظه ها، غریبانه بر مزارت نشستم و بر بلندای صداقت وسادگیات گریستم. در هرغروب غربت زدة پنج شنبه ها، در نگاه چشمان مادری دل شکسته، خورشید در فلق، غروب میکند و هنگامة وداع فرا میرسد.باز تکرار غم،تکرار اشک و تکرار دل تنگی و چه تکرار ش
 
  •  
  • شهید سیدحسین حسینی اتراچالی
  • هرگاه از شلمچه سخن می گویی، شرح کربلا را بیان میکنی. وقتی در کنار اروند می ایستی، عباس(ع) را به یاد می آوری ، آن گاه که بر بلندای قلاویزان میایستی، تلّ زینبیه در نظرت مجسم میشود
 
 
  •  
  • مرگی این چنینم آرزوست؟
  • خجسته لاله‌ای از میهن عشق در خلوت مهجوری، غم دل برای قاصدک بهشت می‌گفت. عروس عرش ، دامن دامن نور می‌افشاند و نسیم، رایحه گلهای ایرانی را در سجودی عارفانه برای فرشتگان به ارمغان می‌برد
 
  •  
  • روحانی شهید مهدی تقی زاده
  • در آن شب زمزمة ملائك به گوش مي‌رسيد و جان در يك قدمي لقاء‌ بود. وقتي صداي آن گلولة آتش آمد، بر مرگ بوسه زد و لبانش آيه‌هاي عشق را زمزمه مي‌كرد. در برگ ديگر از حماسة تاريخ نوشته شد: مردي همتاي عشق بر آسمان پر كشيد.
 
  •  
  • روحانی شهید علی اصغر مهدان
  • بر فراز گلدسته های بلند ابدیّت، شهدا اذان عشق گفتند و در نمازشان هفت تکبیر عشق بستند. کوههای بلند البرز مبهوت قیامشان شده بود و رکوعشان شکوه سپیدار را به یاد می آورد.
 
  •  
  • روحانی شهید محمدعلی روحانی فرد
  • مردی آمد از قبیلة خورشید، از جنس مهربانی و همرنگ با نیلوفران آبی. مثل یک رؤیا در شب یلدای انتظار. مردی آمد با تمام خوبیها از سرزمین آلاله های سرخ . مردی آمد به بلندای سرو ایثار و به استواری البرز و همچو بید شاخه های تواضع آویخته.
 
  •  
  • طلبه شهید موسی مهدان
  • موسی نامی بودی که خود را به کوی لیلای دل رساندی تا تجلّی معشوق را ببینی و فارغ از غصة «لن ترانی» جمال خدا را مشاهده کنی.
 
  •  
  • صدای پای عشق
  • آدینه شبی بود که صدای پای عشق از کوچة خانمان می‌آمد، اکسیر آسمانی عشق، جلوه‌نمایی کرد. مردی در شبستان نیاز به کرشمه نشسته بود. نگاهش باران نیاز بود و ترنم مناجاتش، حدیث صبح ازل بود



:: موضوعات مرتبط: مطالب مذهبی , کتابها،مقالات وتحقیقات , ,
:: بازدید از این مطلب : 796
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 25 آذر 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: